#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_57
رفت از پیشم با اینکه میدونست خیلی دوستش دارم..
غم چشمامو ندیدو رفت تا حالا منتظرش من هر شب و بیدارم..
تنها موندم آخه هیچکسی رو به جز اونکه نداشتم ...
نمیدونستم واسش فرقی نداشت که باشم یا نباشم..
بی خبر رفتو واسم راهی نزاشت به جز اینکه بشینم و منتظرش باشم.
اون می رفتو نمیخواست پایه حرفای دلم بشینه
نمیزاشتم که چشای خیسمو حتی یه لحظه ببینه
هیچ حرفی رو نتونستم که بهش بگمو
همه حرفامون تو یه این سینه
توی این دنیا
یکی نیست که حاله دله من رو بپرسه
تازه میفهمم که هرچی بد گفتن از این عشقا درسته
گریه میکردم پشت سره تو نفهمی که قلبم از دوریت میخوره غصه
بغض تو گلوم سنگین شده از بس مونده تو سینم
توی آینه همش چشمای قشنگشو اینجا میبینم
دیگه هیچی نموند بجز تنهایی و شبا کاشکی بدونه داغون و غمگینم
میخونم بدونه دلم تنگ شده واسه اون زخم زبوناش
وقتی که به من میگفت حق با منه جای حرف نمیزاشت
کاش میفهمیدم که نمیمونه پیشم که نمیمونه پای همه ی قولاش
...........
romangram.com | @romangraam