#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_15


نیکا : خوبه

- چیکار میکنی کجایی؟

نیکا: تو کارخونم سرم تازه خلوت شد کاشکی بودی اینجا دلم برات تنگ شده النا تروخدا بیا

نمیخواد انتقام بگیری

-چرا نیکا من باید انتقام بگیرم

نیکا: باهات هستم تا آخرش

-ممنون خواهر گلم

نیکا: خواهش عزیزم

-نیکا من دیگه برم غذا بخورم بای

نیکا: باشه برو بای

تماسو قطع کردم وارد ساختمان شدم و یک راست رفتم آشپز خونه

غر زدم :مریم نهار حاضر نشد من گشنمه ساعتو نگاه کن خودمم به ساعت نگاه کر‌دم نگا

ساعت یک و نیمه

مریم : چشم خانم الان آمادس میکشم براتون

-زود تر فقط

مریم : چشم چشم به سارا که داشت سالاد درست میکرد گفت زود باش

سارا: تموم شد

از آشپز خونه اومدم بیرون و روی مبل نشستم مجله رو از روی میز برداشتم و ورق زدم





romangram.com | @romangraam