#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_13
شریفی از کلاس خارج شد دور و برمو نگاه کردم سامانو حسام کناری ایستاده بودند با اخم
به رو به روشون که دیوار بود نگاه میکردند
یکی از دخترای کلاس گفت: استاد خانم معرفی نمیکنند
استاده با لبخند: چرا☺️ روبه من : خانم خودتونو معرفی کنید
با اخمو غرور گفتم : النا معتمد ۲۴ ساله کارشناسی ارشد در رشته مدیریت از دانشگاه
آکسفورد
استاد گفت : منم آریا سپهری هستم
ادامه داد: خب الان دیگه وقته درسه همه روبه تخته لطفاً
تا یک ساعت بی وقفه درس داد منم گوشیمو در آورده بودم و با نیکا چت میکردم خسته
نباشیدی گفتو از کلاس خارج شد🖐🖐
من هم با سامانو حسام از کلاس خارج شدم و رفتیم محوطه لیموزین گوشه پارک شده بود
راننده هم داخل ماشین نشسته بود منو دید از ماشین پیاده شد درو برام باز کرد منم سوار شدم
....... ازمحوطه خارج شدیم .............
مریم در عمارتو باز کرد منو دید گفت: سلام خسته نباشید خانم
_ممنون
سارا کجاست ؟
مریم: رفت برای آشپزخونه خرید کنه
_خوبه ..... من میرم اتاقم
romangram.com | @romangraam