#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_11
ادامه دادم: و من به مغنه عادت ندارم........
هنوز حرفم تموم نشده بود که پرید وسط حرفم: اونم اشکالی نداره
لبخند زدم : ممنون
فرمو پر کردمو دادم دستش یه دور خوند گفت: شما ۲۴ساله اید ؟ چه رشته ای خوندید؟
- مدیریت
سر تکون دادو با تحسین نگاهم کردو گفت: خب الان بریم کلاستون فکر کنم استادتون رفته
سر کلاس
از جام بلند شدم اونم از جاش بلند شدو برگه فرمو گذاشت تو یک پوشه درو برام باز کرد:
بفرمایید
اول من اومدم بیرون بعد اون سامان و حسام هم
سرمون از دفتر خارج شدیم ..... به یک کلاس رسیدیم
شریفی در زد و وارد کلاس شد منم کنار جوری ایستادم که به دانشجو ها دید نداشت شریفی
بعد ده ثانیه اومد کنار من با لبخند گفت: بفرمایید
وارد کلاس شدم یکی از پسرا سوت بلندی زد و گفت چه جیگریه
اخم کردم و چشم غره رفتم یکی از پشت سر گفت : سماوات برو بیرون
برگشتم پشتم کپ کردم وای این پسره چه خوشگله
سماوات: استاد من...
جان استاد 😳😳این استاده
romangram.com | @romangraam