#دل_من_دل_تو_پارت_76
اخمام توی هم بود چون دیشب رو نیمکت خوابیده بودم گردنم درد میکرد! :
-واسه ی چی باید برم؟!
-خب چون سفارشیه... برو تا دیرت نشد!
سری تکون دادم و رفتم بیرون نگاهی به آدرس انداختم... خوبه نزدیکه! فکر کنم یه عطر گرون قیمت باشه! شونه ای بالا انداختم و قدم زنان رفتم سمت خیابون.. منتظر تاکسی بودم... یهو با صدای یه مرد برگشتم... اخمام رفتن توی هم کسی اونجا نبود اما پلیس پشتم بود ا! این همون پسره ی چشم عسلیه! :
-خانم سپهری؟
-بله خودم هستم چیزی شده؟!
-لطفا کولتون رو بدین به ما...
با چشمای گرد شده و اخم نگاهش کردم:
-برای چی آقای محترم؟؟!
-ما حکم بازرسی شما رو داریم خانم!
-وا خو برای چی مگه من چیکار کردم؟! بفرما اینم کولم بگردش!
کولم رو ازم گرفتن و اون بسته ای که پارسا بهم داده بودن رو برداشتن و همون پسره چشم عسلی گفت:
-این چیه؟!
-این؟ سفارش مشتریمه! رئیسم گفته برم بدم بهش!
سریع بازش کرد و توی جعبه ی ادکلن پر بود از یه مواد سفید چشمام گرد شد و گفتم:
-این دیگه چیه؟!
-اینو ما باید از شما بپرسیم! دستگیرش کنین!
اخمام رفتن توی همو شدم همون آرامش گستاخ در برابر مردا:
romangram.com | @romangram_com