#چشمان_سرخ_آبی_پارت_79
- چه تاوانی.
آدریان پاسخ داد:
- الف ها وظیفه حراست از جامعه غیر ارگانیک رو بر عهده دارن. کاري که الویس انجام داد بی سابقه بوده و
البته بر خلاف قوانین. خون آشام ها هم به عنوان موجودات مبدل باید از قوانین پیروي کنن. یعنی هیچ خرق
عادتی نباید به وسیله اونا و هیچ موجود دیگه اي شکل بگیره یعنی قواعد طبیعی نباید شکسته بشه. این یه
عهدنامه اس که قانون شده و الویس خلاف این قانون از تو چیزي ساخت که الان هستی.
الویس مظلومانه گفت:
- قسم می خورم نمی دونستم ممکنه جسم تو رو تغییر بده ... فکر می کردم فقط قوي تر می شی و جاودانه. یا
حد اقل پیر نمیشی.
آیدن با کلافگی گفت:
- تو نه تنها زندگی منو ازم گرفتی ... مرگ رو هم ازم گرفتی ... هیچ می دونی با خون خون آشام و تکشاخ که
با گوشت و خونم عجین شده اگه بمیرم ممکنه تبدیل به خون آشام یا چیزي مثل آدریان بشم؟
- این فقط در حد یه حدسه ...
- حدس ... تو خودت بودي چه حالی پیدا می کردي اگه زندگی و مرگت روي حدس و گمان می چرخید؟
- من متاسفم آیدن. متاسفم.
آیدن با چشمانی اشکبار به الویس نگریست. ذهنش نه ظرفیت این حجم عظیم اطلاعات را داشت و نه تحمل
شنیدن حقایقی که باورشان غیر قابل اجتناب بود. اشک هایش بی وقفه فرو می ریخت.
- و تو تمام مدت الویس ... تمام این مدت از من مخفی کردي ... مخفی کردي که چی هستی ... مخفی کردي
که من چیم؟ تو همه این مدت دروغ گفتی ... من رو از حتی فکر کردن به دنیایی که خواهی نخواهی بهش
romangram.com | @romangram_com