#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_76
جوری که بدنم کامل به بدنش مالیده بشه ازکنارش ردشدم وبرگشتم توسالن...
(غزل)
کیکاروکه باکمک بچه هاپخش کردیم رفتم سمت اتاقم که کادوی بتیس وبیارم،همین که رفتم تودرازاین سمت قفل شد،باتعجب برگشتم،دارینوش اینجاچیکارمی کرد؟
-بروبیرون دارین، اگه بتیس بیادمارواینجاببینه خیلی بدمیشه...
-چرا؟مگه داریم چیکارمی کنیم؟
-چرادروقفل کردی؟
-چون اینطوری کسی نمیتونه مزاحممون بشه..
-دارینوش تمومش کن خواهش می کنم!
باخشونت کمرموگرفت وچسبوندم به در-چراعشقت وبه من انکارمی کنی؟چی شدکه نظرت برگشت غزل؟بتیس خیلی ازمن سرتربود؟
-دنبال چی هستی؟
-دنبال دختربچه ای که پشت سرم موس موس می کرد..
-ولم کن دارینوش،ازت بدم میاد!
romangram.com | @romangraam