#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_63


-هه!شوخی قشنگی بودخندیدیم..

-کاملاجدی بودم،من نمیتونم باتوازدواج کنم چون خیلی دلیل واسه جواب منفیم دارم !

-خوب،میشنوم..

-من ازمردای خشن وزورگوخوشم نمیاد،واسه تکیه دادن به یه نفراحتیاج به محبت وآرامش دارم نه خشونت وجنگ،توحتی نمیتونی تو.. .خودت وکنترل کنی من چجوری بایداحساس امنیت داشته باشم؟ازکوچیکی تونازونعمت بزرگ شدم خودت خیلی خوب میدونی،هرچه قدرهم که مورده اطمینان بابام باشی بازم من نمیتونم بایه مردی زندگی کنم که معلوم نیست نون شبشوازکجادرمیاره همینابه نظرم خیلی قانع کنندست!

-کی این چرندیات وتوگوشت چپونده؟اون دوست هرجاییت؟چی گفته که حرفاوالتماسای چندروزپیشت وازیادت برده؟تاچندروزپیش مرده خشن دوست داشتی تواتاقم دنبال بوس وبغل بودی حالامرده احساسی می خوای؟فک کردی من نفهمم که باورکنم این مزخرفات حرفای توا؟به من نگاه کن غزل!روی پیشونی من نوشته بازیچه؟؟نوشته گلابی؟(بافریادی که زدچهارستون بدنم لرزید)بیخودکردی که جلوی من گریه کردی،بیخودکردی که بامن خوابیدی به زوزه میندازم اونی روکه اینارویادت داده،تورم به غلط کردن میندازم فهمیدی غزل؟شنیدی چی گفتم؟





-یکی دیگه رودوست دارم..

رگای گردنش بد جوری برجسته شده بودصورتش ازخشم کبودشده بود،باترس یک قدم عقب کشیدم...

-خیلی وقته که عاشقشم فک کرده بودم رفته که برنگرده واسه همین...برای یه مدت فراموشش کردم..سمت تواومدم چون حس کردم اینطوری میتونم کمکت کنم ولی توعوض بشونیستی..بتیس برگشته می خوادبیادخواستگاریم،باباهم تصمیم آخروبه عهده ی من گذاشته..

-خفه شووووووووو!

باخشم وحشتناکی سوییچشوبرداشت ومحکم هلم دادکنار،باضرب خوردم به دیواراینقدرفشاره دستاش زیادبودکمرم تیرکشید،ازدرد،ازعشق،ازدلی که واسه دارینوش کباب بوداشکام روی صورتم راه بازکردن.........

romangram.com | @romangraam