#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_51


لباشونزدیک گوشم آوردوپرحرارت لب زد-چشم آهوی من!

اشکام راهشونوبازکردن وروی گونه هام فروریختن داشت می رفت مثل دامون،مثل مامان!

باغم زل زدتوچشام-بدم میادوسط.... گریه کنی فقط همراهیم می کنی میشنوی چی میگم غزل؟

-میری که برنگردی..

-آره اگه گریه کنی وادای دخترای لوس ودربیاری برنمی گردم..

صورتشوچسبوندبه صورتموبایه دستش بنده تاپموآروم آروم کشیدروی بازوهام..

-غزل میمونه وحوضش..

-غزل میمونه وخوشبختی بدون دارین..

تازه می خواستم حرفای دلموبریزم بیرون که بایه دستش دهنمومحکم بست ........

اینبارکه چشماموبازکردم برعکس دفعه ی قبل کنارم بودولی بافاصله ازمن بابالاتنه ی برهنه خوابیده بودچقدرخواستنی وشیرین بودبیدارشدن کناره دارینوش!!ولی متاسفانه خیلیااین حسوبادارین تجربه کردن......توجام نیم خیزشدم وپیرهن دارینوش وکه پایین تختم افتاده بودتنم کردم چون هیکلم خیلی ظریف وریزه بودلباسش بدجوری توتنم لق میزد...موهای شلختموبالای سرم گوله کردم ورفتم توروشویی بعدازاینکه دست وصورتم وشستم رفتم توآشپزخونه که یه صبحانه ی مفصل آماده کنم هرچی تویخچال داشتیم ومثل یه خانوم باسلیقه روی میزچیدم داشتم کلی ذوق می کردم که دارینوش درحالی که آماده بودباعجله سوییچشوبرداشت وبه سمت دررفت منم دنبالش رفتم که ببینم چه خبرشده..

-کجامیری دارینوش؟

-بروتوسرمامیخوری...

romangram.com | @romangraam