#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_46


-میری پیش رویاجون؟آره دیگه واسه اون خوشتیپ می کنی واقعاهم لیاقتت وداره...البته اینم به من مربوط نیست!

-بروکنار..

دستاموازروی دربرداشتم که ازکنارم ردبشه ولی هنوزبه پله هانرسیده بودکه صداش زدم-دارینوش!

ایستادولی برنگشت باپیروزی مقابلش ایستادم بالوندی تمام زل زدم توچشماشوهمونطورکه کرواتشومرتب می کردم گفتم-ازاین به بعد..باهرکی..... داشته باشی هیچ لذتی نخواهی برد..میدونی چرا؟چون مدام صورت من جلوی چشمت رژه میره مدام بوی عطره تن من توبینیت میپیچه مدام صدای من توگوشت تکرارمیشه،توهیچ وقت گرمای ...... بامن وباهیچ دختره دیگه ای تجربه نمی کنی اینومطمئن باش!

-چرابایدبادختره دیگه..... داشته باشم درحالی که عروسک عشق.... اتاقش دقیقاکناره اتاقمه؟

دستموآوردم بالابخوابونم زیره گوشش که محکم دستاموپیچوند،اززوره دردصورتم سرخ شد!

-مگه دروغ میگم؟ترجمه ی تک تک جملاتت همین یه جمله بودعروسک خانم!حالاهم بروحاضرشوتاوقتی برگشتم بهم آرامش بدی!

-توداری میری،منم میرم..

-آره میتونی بری بالاخره تودیگه دخترنیستی ازچیزی ترس نداری..

-ازت متنفرممم!

-شب که اومدم مشخص میشه..

باحرص رفتم تواتاقم ومشغول لباس پوشیدن شدم(کاپشن سبزارتشی که تازیره باسنم بودباشلوارچسب مشکی وپوتینای بندی مشکی یه شال پشمی هم انداختم سرمورفتم بیرون)........

romangram.com | @romangraam