#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_147
-دیگه نمیتونی ناغافل بیای تو،قفل دراروهم عوض کردم..
باشیطنت خودموازگردنش آویزون کردم-می خواستم اون روزویادآوری کنم!
موهای مشکیموکه حالاباتارهای سفیدی مخلوط شده بودپشت گوشم هول داد..
-اداواطوارتودوست دارم وحشیم می کنی خودت که میدونی چی میگم؟
باشیطنت گفتم-چی میگی؟
کشیدم تواتاق وپرتم کردروی تخت میدونست وحشی گریاشودوست دارم واسه همین این اخلاقاشوعوض نمی کرد..
من-دیگه پیرشدی نمیتونی بغلم کنی..
- باتوپیری هم لذت داره...
*می سرایمت ای بهترین غزل...
شیرین ترازحلاوت ومرغوب ترازعسل..
دیگردلم برای کسی تنگ نمی شود..
تاتوکنارمنی ای عشق بی بدل...
romangram.com | @romangraam