#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_142


-چلا؟آخه مامان اونجاروبوس میتونه(می کنه)

-فقط مامانااجازه دارن اونجاروبوس کنن..

-یعنی مامان امیرحسینم میتونه اونجاروبوس کنه..

بااخم ساختگی گفتم-غلط می کنه،بابامنظورش این بودکه فقط من میتونم اونجاروببوسم چون زنشم!

دارین-تونمی خوای بشینی سره جات؟شونه هام کاملاخوب شدن..

بادلخوری چشم غره ای رفتم ونشستم روی صندلی خودم،دارینوشم صندلی وکشیدجلووماشین وروشن کرد..

دارین-اونطوری واسه من اخمات ونکش توهم که س*گ بشم،جلوبچه زشت بود،میریم خونه تاصبح میشینی هرجاکه دلت خواست!

-نمی خوام..

-به درککک،بشین روفرق سره من!

ازحرص خوردنش لذت میبردم درست مثل همون شبی که نرفتم پیشش وتاصبح بغل دامون خوابیدم.....

یک سال بعد...........

من-دیوونه شدی ثمره؟باچه عقلی رفتی صیغه ی مردی شدی که بیست چند وسال ازت بزرگه؟انتظارم داری که همه باهات راه بیان؟

romangram.com | @romangraam