#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_133


-منم هستم!

-اولین دیدارمونوآخرین دیدارمون هیچ وقت ازذهن خرابم پاک نمیشه حتی اگه فراموشی بگیرم ..............

(دارینوش)

چشماموبازکردم،اولین کاری که کردم لمس جای خالیش بود،بااضطراب توجام نیم خیزشدم،لباساش نبودولی پتووبالشتش هنوزروی میزبود،چشمم روی ورقه ای که به درزده بودثابت موند،باشتاب کندمش(اولی وآخری یادم میمونه،خدافظ..غزل) دردبدی وتوناحیه ی قلبم حس کردم،مثل همیشه میگرنم عودکردوچشمام شددوتاکاسه خون!مگه آخرش همین نبوددارینوش؟یه زندگی بدون غزل،مثل همیشه نکبت باروکسل کننده!دوباره بایدبرگردی توهمون خراب شده ای که صب تاشب هزانفرتروش رفت وآمددارن،دوباره همدم روزوشبت میشه سیگاروساندویچ کثیف،به جای غزل همون دخترای غربی موبوری میان توتختت که قبلش باهزارنفرخوابیدن...تووقتی طلاقش دادی همه ی ایناروپذیرفتی ولی فک نکردی که اصن مگه میشه بدون غزل نفس کشید؟ازتوشوک که دراومدم باعجله سوارماشین شدم وبه سمت خونه ی دامون حرکت کردم،قبل ازاینکه بپیچم توکوچه ثمره زنگ زد-الودارینوش..

-غزل پیشته؟

-عمودامون حالش خیلی بده آوردیمش بیمارستان،زودخودتوبرسون!

گوشی وقطع کردم وتخت گازروندم به سمت بیمارستان،نبوده غزل یه طرف حال بده دامونم یه طرف!ماشین وتوی پارکینگ پارک کردمودوییدم سمت پذیرش-دامون شایگان..

-توبخش ویژه هستن ته راهرو..

ثمر-دارینوش!

-حالش خوبه؟

-نمیدونم هیچکی جوابمونمیده..

-غزلم اومده؟

romangram.com | @romangraam