#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_113


-یک ساعت پیش به بابام زنگ زدم،فرداساعت هشت میرسه تهران.

-خوب..

-دیگه نیازی نیست نگهبان بالاسرم باشه..

-وقتی حرف مفت میزنی اول فک کن چی میگی..

-برودارین اینجاآبروریزی نکن!

-پشیمون میشی غزل،پشیمونت می کنم!

شصتشوگوشه ی لبش کشیدوسوارماشینش شد،دلم می خواست یه دل سیربزنمشوبعدم بغلش کنم تاهم عقدموخالی کنم هم دلتنگیمو..

(دارینوش)

بااخمای درهم زل زدتوی چشمام-فک کردی دختره من مثل مادرته؟تویی که عاشقه غزلی اونقدربهش اعتمادنداری که واسه هرکاری بازخواستش نکنی؟

-من تعصبیم هرچیزی توکتم نمیره..

-فک می کردم باموضوع تپش کناراومده باشی..

-پس دخترت خوب همچیوانتقال داده؟

romangram.com | @romangraam