#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_48




عمو رفت تو فکر،،،، یهو گفت :تو باید یه برگه قرارداد پیشت باشه، درسته؟





*:بله عمو جون، الان میارمش...





سریع رفتم پایین و برش داشتم و بردم بالا و دست عمو دادمش....





یه دور که خوند گفت :تو قرارداد چیزی درمورد موندن همیشگی و اینا نگفته..... پس راحت میتونی نری....





گفتم :در اون شرایط آقای راد کار رو برام سخت میکنه و تنها راهم لغو قرار داده، اما باید خسارت بدیم..... و متاسفانه من اونقدر پول ندارم که خسارت بدم.....





عمو گفت :نگران نباش عمو جان، حلش میکنم





سریع گفتم :نه نه نه نه نه، اصلا حرفشم نزنین، من نیومدم که از شما پول بگیرم، اومدم راه حل بگیرم....





عمو گفت :میدونم عمو جون، تو به من اعتماد داری؟





گفتم :بله،





گفت :پس بسپرش به من، بعدشم که رزیدنت باید بشی تا چند وقت دیگه، نگران کارم نیستی.... ازت ممنونم که قابل دونستی باهام درمیون بزاری....





گفتم :من باید تشکر کنم،،،،، با اجازه.....





نیلوفر :

وقتی رسیدم خونه آرتیمان اینا، استرس گرفتم





(چراااااااااا؟ _همیجوری _مریض)





رفتم داخل و بعد کلی سر و کله زدن با آبتین آرتیمان برگشت و صدام زد اتاق کارش....





در زدم و داخل شدم





romangram.com | @romangraam