#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_44
نیلوفر :
برای اینکه دوباره آتو دستش ندم تا اونجایی که میشد زود آماده شدم.
همش 13 دقیقه
(آخی چه قدر کم - به توچه - بیشین بینیم باو - خفه عزیزم - الان نفهمیدم خفه یا عزیزم)
یه شکلک عصبانی برای خودم در آوردمو خودم از کارم خندم گرفت. از دست این الدنگ دیوونم شدم. سریع دویدم که پام به جایی گیر کردو رفتم تو درو همزمان دستم که رو دستگیره رفته بود باعث شد در باز شه. یکیم داشت هرهر میخندید!!بیچاره آبتین سکته کرد.
(نفهم بچه که تو این سن سکته نمیکنه - خفه)
صدای آرسام بود.
این چرا نرفته،،،، مگه مهمونی کنسل نشد؟ چتریه واسه خودشا
از پشت در با خنده گفت: آرومتر بابا فیلم کمده ای هستی برا خودت! ایششش آروم بچه رو که سکته کرده بود بغل کردم
(صدبار گفتم بچه سکته ... - منم همون یه بار که گفتی گفتم خفه) یه لباس خوشگل به بچه پوشوندم
(چی پوشوندی؟ _به توچه _خو بگو _باش، بلوز و شلوارک بادمجونی _اوک)
چند تا وسیله ی مورد نیاز مثه پوشکو اسباب بازی تو یه کیف با ست لباسش گذاشتم
دست آبتینو گرفتمو تا درو باز کردم دیدم یه دست برای در زدن رو در خوش شد...
اااااا اینکه آرتیمانه!!
بیچاره موند فک کنم
صدامو صاف کردمو گفتم: ببخشید ما آماده ایم.
به خودش اومدو گفت: بریم
- پس آرسام؟؟!
زیر لب کشدار گفت: آرساااااااام و یه پوزخند زد. بلند تر گفت: شما درمورد من چی فکر کردین، فک کردین چون پدر و مادرم مردن مث هرزه های خیابونی میشه باهام رفتار کرد، براتون متاسفم و ازتون حالم به هم میخوره....
چه از حفظ بود.!!
نمیدونم چرا هی صدام میگرفت.
صدامو صاف کردنو گفتم: واقعا متاسفم که راجبم اینطوری فک کردین به من اعتماد ندارین به آرسامم ندارین؟؟!!! هه واقعا که. خوبه میدونین همه با اسم صداش میکننو اتفاقا همه هم حرمتا رو حفظ میکنن.
صورتم از عصبانیتم سرخ شده بود.
دیدم نخیر همین طوری زب زده به من.
اخم کردمو محکم تر گفتم:
کجا باید بریم؟؟
با صدای آرومی جوابمو داد: تو ماشین دم در
romangram.com | @romangraam