#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_28
وقتی رسیدم خونه کلی کفش دم واحدم بود....
اوف غلط کردم کلید دادم بشون....
در رو باز کردم و رفتم تو...
بچه ها از لباس ها ی خاکیم متعجب بودن.....
بی توجه بهشون رفتم حمام، از این سوسول بازی ها که برم زیر آب سرد بدم میومد.....
آبو ولرم کردم و لباسامو در آوردم.....
بعد از یه دوش ده دقیقه ای با یه حوله ی کوتاه رفتم بیرون.....
عوضیای هیز...... کل بچه ها نشسته بودن رو تختم که جلو در حموم بود و داشتن براندازم میکردن......
وایییی چندشا، با این حرفم همشون به خودشون اومدن و دسته جمعی گفتن جوووون
گفته بودم که هیزن....
حالا جای سخت کار این بود که باید جلو این دخترا که از صد تا پسر بدتر بودن لباس عوض میکردم......
در یه عملیات انتحاری با سرعت یوزپلنگ لباس زیرمو پوشیدم....
و حوله رو انداختم پایین
طنی گفت :جوننننننن بخورمت خانومی.....
داد زدم :حال به هم زنا گم شین بیرون.....
بعدم پشتمو کردم بهشون و بی خیال لباسامو پوشیدم......
دیدم صداشون در نمیاد برگشتم و
romangram.com | @romangraam