#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_27
صدای گریه ابتین اومد در بقل باز شد و دوباره خونه ساکت شد
مخم داش میترکید با این که گشنم بود ولی اشتها نداشتم
فک کردم اگه یه لیوان اب یخ بخورم بهتر میشم در رو که وا کردم برم که در اتاق آبتین باز شد و
وااااااوووووو با صنحه عجیبی رو به رو شدم
نیلو بود با چهره متفاوت
و یهو صدای جیغ.... از افکارم منحرف شدم و برگشتم به اتاق کارم و زنگ زدم پایین تا خاتون برام یه مسکن برای سر دردم با آب یخ بیاره
نیلوفر:
با دیدن ارتیمان با این وضعم و بعد از اون جیغ با سرعت یوز پلنگ به اتاقم برگشتم
لباسای بیرونم رو پوشیدم و زدم بیرون و به خاتون گفتم که من چند ساعت زود تر میرم و حواستون به ابتین جون باشه
اولش مخالفت کرد اما با دیدن چهرهم به ناچار قبول کرد و گف باش من حواسم به ابتین هم هست
زدم بیرون رفتم دم پرتگاه همیشگی
یادم به اون روزا افتاد و حالا اعصابمم از امروز حسابی داغون بود
آخه خدایا قراره کی راحت بشم
صدای زنگ گوشیم مو بستم آخه حوصله زنگ ها و غرغر های دوستامو نداشتم
هرچند میدونم نگرانم بودن
نیلوفر :
بعد از چند ساعت تصمیم گرفتم برگردم خونه.....
خوبه به خاتون گفتم نمیاما....
تصمیم گرفتم که دیگه هیچ توجهی به آرتیمان نکنم....
romangram.com | @romangraam