#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_10
سریع رفتیم سر کلاس و بعدش استاد اومد منم گفتم :
استاد خیلی بده دیر کردینا
درسته میترسیدم ولی هنوز ازش سر اون دفعه که باعث شد خون دماغ بشم عصبی بودم
استاد دیگه دود از کلش بلند میشد
تا دیقه آخر درس داد و بچه ها جرات جیک زدن نداشتن
خخخخخخخ
کلاس که تموم شد همه هوف بلندی کشیدن
بچه هام واسه پسرا قضیه رو تعریف کردن
اصن یه وضعی بود ها
بالاخره امروز هم گذشت
بدون اطلاع از آینده
هیشکی نمیدونه چی پیش میاد
آرتیمان :
دختره ی سه نقطه ی لوس بی نزاکت بوق
حالا به من را نمیدی؟
حالیت میکنم؟
مرفه بی درد انگار یه سراتو داره کار شاقی کرده....
به لطف ددیش داره دیگه....
(نه که خودت خیلی شاخی و اینا که به نیلو نسبت میدی نیستی _کوفت _دهن منو وا نکنا _ایش)
ولی خیلی خدایش جرات داشتا، تو چشاش ترس رو میدیدم ولی ول نمیکرد....
پشیمونش میکنم از کارش ولی نه از لحاظ نمره ها اون بحثش جداست
___---____---___---___---پنجشنبه :
نیلوفر :
چند روز از اون اتفاق میگذشت ولی چون کلاس نداشتم نتونست تلافی کنه....
امشبم که میدونین میریم دربند...
romangram.com | @romangraam