#برایت_میمیرم_پارت_70
" میرم . خودمم خیلی خستم . پس دکورت رو عوض کردی ، هاه ؟ مگه دکور قبلی چه مشکلی داشت ؟ "
چشم غره رفتم " مطمئنم که بدجور به دکوراسیون داخلی علاقه داری. برو خونه . برو . اما اول مطمئن شو حتما یکی
رو گذاشته باشی که فردا ماشینم رو برام بیاره ، باشه ؟ بدون ماشینم لنگ میمونم "
" خودم پیگیریش میکنم " دستش رو به سمتم اورد و صورتم رو لمس کرد . و اروم شستش رو بر روی لبهام کشید .
خودم رو عقب کشیدم و بهش نگاه کردم . خندید " نمیخواستم ببوسمت . به هر حال الان نمیخواستم این کارو بکنم .
ممکنه که این وقت شب کسی این دور و بر نباشه - شاید صبحم همین طور باشه _ اما از اون جایی که وقتی ببوسمت
، لباسات از تنت در میاد ، بهتره صبر کنیم تا یه جایی خصوصی تری باشیم و به اندازه ی کافی هم استراحت کرده
باشیم "
یه جوری میگفت انگار هر وقت منو لمس میکنه من قراره شروع کنم به دراوردن لباس هام . یه لبخند شیرین و
سمی بهش زدم " من یه فکر بهتری دارم . چرا نمیری یه __ "
یه انگشتش رو گذاشت رو لبم " اه اه . نمیخوای که این لبای گستاخت رو به دردسر بندازی . فقط برو تو ، در رو
پشت سرت قفل کن ، و برو بخواب . بعدا میبینمت "
نگین که من یه نصیحت خوب رو نمیتونم تشخیص بدم . همیشه تشخیصش میدم. ولی خب گوش کردن بهش یه
موضوع دیگه است . ولی تو اون لحظه ، کار عاقلانه رو انجام دادم و رفتم تو ؛ و درست همون طور که گفته بود ، در
رو قفل کردم .
romangram.com | @romangram_com