#برایت_میمیرم_پارت_60


دوباره با مداد رو میزش ضرب گرفت " نمیتونم جلوشون رو بگیرم که اسمت رو نگن . اگه مظنون دیده شده ، پس

حتما شاهدی هم بوده . فردا اسمت در روزنامه ها خواهد بود "

" چرا این مشک __ اوه " اسم من به عنوان شاهد قتل در روزنامه ها اورده میشد . و اون کسی که از این بابات

نگران میشه ، کسی نیست جز قاتل ماجرا . قاتل ها برای حمایت از خودشون چی کار میکنن ؟ اونا هر کسی که

براشون تهدیدی باشه رو میکشن . مشکل اینه .

وحشت زده بهش نگاه کردم " اوه ، لعنت "

گفت " اره . دقیقا فکر من رو به زبون اوردی "

فصل 5
1 تا که راه پیدا کردن. به هر حال هزار تا دیگه خیلی ، هزارتا فکر یهو به ذهنم راه پیدا کردن . خب ، حداقل 6

زیاده . سعی کنین فکرای خودتون رو بشمارین بعد اون وقت میفهمین که چقدر طول میکشه تا به هزار تا برسن .

صرفنظر از این موضوع ، هیچ کدوم از فکرام هم خوب نبودن .

ماتم گرفته گفتم " اما من حتی شاهد خوبی هم نیستم . حتی اگه زندگیم هم به اون بستگی داشته باشه ، نمیتونم

بشناسمش " . دوباره ، فکرم خوب نبود . چون ممکنه واقعا زندگیم به اون بستگی داشته باشه .

" اون این رو نمیدونه "

" شاید دوست پسرش بوده . مگه معمولا دوست پسر یا شوهر نیست که مقصره ؟ شاید یهو تو اوج احساسات تند و


romangram.com | @romangram_com