#برایت_میمیرم_پارت_57

رو جمع کردم " این طور برداشت کردم که انگار هیچ راهی وجود نداره که من بتونم فردا برگردم سر کارم "

" برداشت خیلی خوبی کردی "

" چقدر طول میکشه که دوباره بتونم باشگاه رو باز کن ؟ یه روز ؟ دو روز ؟ "

" زمانش معلوم نیست . سعی میکنم هر چه سریع تر همه چیز رو جمع و جور کنم . احتمالا یه چند روزی طول

میکشه . متاسفم که از لحاظ مالی ضرر میکنی ، اما _ "

" اوه ، ضرر مالی نمیکنم . اکثر اعضا باشگاه سالانه ثبت نام کردن ، برای اینکه براشون به صرفه تره . و کمتر از یه

ماه هم عضو نمیپذیرم . از این ناراحتم که باعث ناراحتی اعضا میشه ، و با این که میدونم یه چنین چیزی در مقابل قتل

خیلی کوچیک به نظر میاد ، اما به عنوان رئیس اونجا ، باید هوای مشتریهام رو داشته باشم "

با تفکر داشت بهم نگاه میکرد ، یه جوری که انگار باورش نمیشد من اینقدر اهل عمل باشم.

که این یه جورایی عصبانیم کرد ، چون اگه تو اون 0 تا قرارمون ، به چیزی جز بدن من هم توجه میکرد ، همون

موقع میفهمید که من سبک مغز نیستم .

شاید باید تعجب کنم که اصلا من رو شناخته ، برا اینکه این طور که از شواهد پیداست ، به بالاتر از سینه های من

اصلا نگاهم ننداخته بود .

عجب فکر بدی . برا اینکه اون 011 درصد به سینه های من نگاه کرده بود . و لمسشون کرده بود . و این افکار

باعث شد که قرمز شم .


romangram.com | @romangram_com