#برایت_میمیرم_پارت_42


" من میخوام با _ "

پرید وسط حرفم " به وکیل نیاز نداری . لطفا . بشین "

به جز امری بودن کلامش ، یه چیزی تو صداش بود که باعث شد بشینم .

یکی از صندلی ها رو کشید جلو و روبه روی من نشست . انقدر نزدیک من نشسته بود که پاهاش تقریبا با پاهای من

در تماس بودن . یه کوچولو خودم رو عقب کشیدم . اون دیگه حق نداشت که خودش رو به من نزدیک کنه .

و البته که متوجه حرکتم شد و لباش رو به هم فشار داد . ولی با این حال ، به هر چیزی که فکر میکرد ، موقع صحبت

کردنش کاملا جدی و حرفه ای بود . " بلر ، دردسری برات پیش اومده که بخوای ما رو در جریان بزاری ؟ "

اوکی ، خب شاید اون قدرام شبیه پلیس ها نبود و سوالش کاملا غیر منتظره بود . پلک زدم . " منظورت ، به جز اینه

که فکر میکردم بهم شلیک شده ولی به جاش فهمیدم شاهد یه قتل بودم ؟ این کافی نیست ؟ "

" توی صحبت هات گفته بودی که امروز بعد از ظهر، وقتی عضویت نیکول رو تمدید نکردی ، برات دردسر درست

کرده ، و این که پرخاشگر شده _ "

" درسته . و شاهد هم دارم . قبلا اسم اون ها رو به کاراگاه مکلنس دادم "

بردبارانه پرسید " بله میدونم . اون تهدیدت کرد ؟ "

" نه . خب ، گفته بود که وکیلش رو میندازه به جونم ولی من اصلا اهمیتی ندادم "

" هیچ تهدید نکرده بود که به طور فیزیکی بهت اسیب برسونه ؟ "

romangram.com | @romangram_com