#برایت_میمیرم_پارت_3
بود . اون موقع باید عقلم رو کار مینداختم که با یه ادمی که اسم و فامیلش رو یه ریتمن ازدواج نکنم ، اما یه چیزایی
هستن که شما فقط با تجربه میتونین اون ها رو بدست بیارین . جیسون بدجور غرق سیاست بود . انجمن های
دانشجویی ، مبارزات انتخابی برای پدرش که عضو مجلس بود . عموش که شهردار بود ، و غیره و غیره . جیسون
انقدر خوش قیافه بود که میتونست راحت باعث شه دخترا به لکنت بیوفتن . بدیشم این بود که خودش اینو
میدونست . موهای ضخیم و بلوندی داشت . صورتش رو انگار تراشیده باشن . چشم های ابی تیره ، و بدنی که تو
بهترین شکل نگهش میداشت . به جان کندی کوچک فکر کنین . البته منظورم ار نظر بدنیه .
برا همین ما ، با موهای بلوند و دندان های سفید کاملا مچ هم بودیم . و بدن من هم کاملا مناسب بود . دیگه به جز
ازدواج کردن چی کار میتونستیم بکنیم ؟
4 سال بعد ، با توافق از هم جدا شدیم و یه نفس راحت کشیدیم . بالاخره ما به جز قیافه هامون تو هیچ مورد دیگه
ای با هم تفاهم نداشتیم . و من واقعا فکر نمیکنیم که این پایه ی خوبی برای ازدواج باشه ، شما چطور ؟ اون
میخواست که ما بچه دار شیم ، تا اون برای مبارزه ی انتخاباتیش که سعی میکرد جوان ترین عضو مجلس ایالت بشه
، همه فکر کنن که اون ادم خانواده داریه . اگه دوست دارین بدونین ، این موضوع بدجور رو اعصابم میرفت . چون
قبلش همش مخالف داشتن یه بچه بود و حالا یهویی بچه دار شدن یه امتیاز بود برای مبارزات انتخاباتیش ؟ بهش
گفتم میتونه بره بمیره . تو توافق نامه ی طلاقمون ، من مثل یه راهزن شده بودم . شاید باید یه کم احساس گناه
میکردم ، منظورم اینه که این چندادن زنانه نیست که رو دوپای خودت وایستایی ، و خودت همه چیز رو اجرا کنی و
از این جور چیزا . و درحقیقت من به همه ی این چیزا اعتقاد دارم ، ولی میخواستم جیسون رو عذاب بدم . میخواستم
romangram.com | @romangram_com