#برایت_میمیرم_پارت_117
طی مسیرمون تا خونه یه کم احساس بهتری داشتم .
دیگه نزدیکای غروب بود که به فرودگاه کوچک شهر خودمون رسیدیم . ماشینم رو اونجا تحویل دادم و وسایلمون
رو بردیم به سمت کراون ویک اون . بعد من رو تا باشگاه برد تا ماشینم رو بردارم .
متاسفانه هنوزم نوارهای زرد صحنه ی جرم اونجا قرار داشت . تقریبا نصف پارکینگ جلویی ، کل ساختمان و
پارکینگ عقبی رو نوار کشیده بودن. به سمت بخشی از پارکینگ رفت که باز بود . در حالی که داشتم کلید ماشینم
رو بهش میدادم گفتم " کی میتونم دوباره این جا رو باز کنم ؟ "
" سعی میکنم فردا صحنه ی جرم رو ببندم . این جوری میتونی سه شنبه این جا رو باز کنی _ اما بهت قول نمیدم "
وقتی رفت ماشینم رو بیاره ، کنار ماشینش منتظر موندم . یه دقیقه ی بعد سوار بر مرسدس من پیداش شد . کنار
ماشین خودش نگه داشت . بدون این که ماشین رو خاموش کنه ، از اون پیاده شد و ساکم رو رو صندلی عقب
گذاشت . برا همین وقتی اومدم برم سوار ماشین شم ، کاملا نزدیک من وایستاده بود . بازوم رو تو دستای گرمش
گرفت " امشب کلی کار دارم . میشه بری خونه ی والدینت ؟ "
اینقدر این دو روز فکرم رو به خودش مشغول کرده بود که اصلا یادم رفته بود اسم من به عنوان شاهد قتل نیکول
اورده شده . " اصلا نمیخوام کار احمقانه ای بکنم ، ولی امکانش هست که این یارو بخواد شاهدی که بنده باشم رو از
بین ببره ؟ "
ظاهرش سخت شد " نمیتون بگم که امکانش کمه . ممکنه این طور نباشه ، ولی خب غیر ممکن هم نیست . حس
بهتری دارم اگه بری خونه ی والدینت یا این که بیای خونه ی من "
romangram.com | @romangram_com