#بلای_جون_پارت_59

تصویر همون عکس فقط با این تفاوت که شهاب لباش روی لبام بود اومد جلوی صورتم مثل یه فیلم رد شد.

عکس بعدی زدم روی کوه ایستاده بودیم شهاب از پشت من و توی بغلش گرفته بود.





باز هم صدا ها و تصویر

( شهاب؛ اگه من یک روز بمیرم چی کار می کنی؟

من و به سمت خودش برگردوند و گفت: اولا خودم و می کشم میام پیش تو بعدم شما غلط اضافی می کنی که همچین حرف هایی می زنی فهمیدی؟

بخدا پری یه بار دیگه همچین حرفی بزنی ببین چطور می کوبم تو دهنت)





تصویر خنده هامون جلوی چشم هام جون گرفت.

اشک هام رون شد روی گونم.

باز از پوشه عکس بیرون اومدم برگشتم توی پوشه فیلم این بار روی فیلم دیگه کلیک کردم.

این بار کلیپی از عکس های من و شهاب بود یکی این و درست کرده بود.

آهنگ شروع کرد به خوندن





" نگات گیرای داره دلم هی کم میاره

یه جادوی عجیبی توی چشمات داری

شدی دلدار دلم باهات کار داره دلم"





عکس ها خیلی قشنگ رد می شدن عکس عروسی من و شهاب توی یه قلب بیرون اومد.





باز صدای خواننده پیچید.





" می دونی می بری دل منو قلب عاقل من و

ای به قربون اون چشمات که می کنه از جا دلم و

آخه انقدر خوشگلی که ندیدم آخه اینجوری که

( حمید عسکری/میتونی میبری دل منو)





بقیه آهنگ رو نمی شنیدم

فقط تصویر ها از جلوی چشمام رد می شد.

حالم خوب نبود.

سرم به طور وحشتناکی درد می کرد.

طاقتم تموم شد و شروع کردم به جیغ زدن.





باز شدن در و حس کردم ولی انقدر حالم بد بود که نتونستم واکنشی نشون بدم.

از جیغ های من عسل بیدار شده بود و داشت گریه می کرد.

با دیدن نازنین که داشت نزدیکم می شد جیغی زدم و گفتم:

_ جلو نیا؛ عسل و ببر بیرون

نازنین با نگرانی همون جا ایستاد؛ وقتی دید عسل بد جوری داره بی تابی می کنه به سمتش رفت و بعد از بغل کردن عسل از اتاق بیرون رفت.

با دیدن شهاب که داشت نزدیکم می شد دست هام و از سرم برداشتم و گفتم:

_ جلو نیا ازتون متنفرم از همتون بدم میاد.

شما همه می دونستید چطور تونستید از من مخفیش کنید؟

جیغی زدم و ادامه دادم:

_ چطور تونستید؟

گمشید بیرون همتون برید بیرون نمی خوام ببینمتون.

شهاب قدمی به جلو اومد که با جیغ من عصبی چنگی به موهاش زد و به سر جای قبلیش برگشت.

به سمت لب تام رفتم و بعد از برداشتن لب تاپ به سمتشون پرتاب کردم که قدمی به عقب رفتند.


romangram.com | @romangram_com