#عروس_جنگل
#عروس_جنگل_پارت_72
_: ولی آرت….
_: ولی نداره. همین حرفا رو به فیلیپ هم بگو. اون یه مردِ جنگیه و معنای اولتیماتوم رو خوب می فهمه.
بعد از اتمام حرف های مادرش، گفت: نگران نباش مادر. عید که برسه همه چیز درست میشه.
_: آخه چجوری پسرم؟ پدرت مخالف حرف های من و توئه.
_: پدر درست میگه. من هم توی اون جنگ بودم و هم اون نامه رو خوندم. ولی شما خودت رو ناراحت نکن. همه چی درست میشه.
_: بازم میگم آخه چجوری؟
_: فقط کافیه صبر کنید. همین.
سرباز با دیدن رز آهی از دل کشید و با ناله گفت: شاهزاده خانم.
رز غمگین نگاهش کرد و گفت: هنوز خبری نشده؟
سرباز سرش را تکان داد و گفت: پرنسس من چند بار بهتون گفتم؟ من گفتم اگه پیکی از طرف شاه آرتور اومد اول میگم بیاد خدمت شما. ولی می بینید که هنوز خبری نیست. هیچ پیک و نامه ای از طرف شاه آرتور و پرنس فیلیپ نیومده.
romangram.com | @romangraam