#آرزو_پارت_93

نغمه همان طور که از بازویم آویزان شده بود با لحن غمگینی گفت : یعنی همه چی خراب شده ؟

- اگه منظورت ازدواج با ارسه ، که آره ، ولی می ترسم مزید بر علت بشه و زندگی محمدو خراب کنم .

- مزید بر علت ، چه سخت حرف می زنی مزمز !

وقتی با بی تفاوتی من روبه رو شد اول گفت : مزمز فلفلی !

بعد برگشت به حالت جدیش : ببین ، اولا ارس بچه نیس که سر لج و لجبازی با تو خواهرشو تحریک کنه ، ثانیا کارون هم بچه نیس که به حرف ارس بزنه همه چی رو خراب کنه ، اگه اون نخواد از محمد جدا بشه هیچکس نمی تونه وادارش کنه ...

- نغمه انگار خیلی پرتی ، بهت گفتم که به ارس وکالت داده طلاقشو بگیره ، احساس می کنم فقط منتظر یه تلنگر کوچیکه ! کافیه ارس دیگه طرف محمد نباشه ...

نغمه دیگر ادامه نداد و من در ناامیدیم غرق شدم .

توی سلف بودیم و نغمه در حین غذا خوردن سعی می کرد راه حلی برای من پیدا کند : میگم دوباره بش زنگ بزن!

- دیروز بیست بار بش زنگ زدم ، گوشیش خاموشه !

- خوب بش پیام بده که باهاش کار مهمی داری ، هروخ روشن کرد یه خبر بت بده !چه میدونم ، یه کم خواهش و التماس قاطیش کن ، یه چیزی بگو که دلش بسوزه !

- عمرا این کارو نمی کنم ، فک می کنه عاشق چشم و ابروشم ...

- مگه نیستی ؟

قبل از اینکه جوابش را بدهم فرنوش با سینی غذایش آمد و نشست کنار ما : سلام بچه ها !

نغمه جیغ کشید : هی ، اون چیه ؟

من که از جا پریده بودم اطرافم را نگاه کردم ولی نغمه دست چپ فرنوش را بالا گرفته بود که حلقه ی طلایی در آن برق میزد .

فرنوش با خجالت خندید : اصلا اجازه نمیدی سورپرایزتون کنم .

- سورپرایز شدم دیگه ، زود تند سریع تعریف کن !

تا فرنوش داشت از نامزدیش می گفت نغمه و من نوبتی حلقه اش را امتحان کردیم . من دستم را گرفته بودم بالا و به برق آن حلقه ی طلایی در انگشتم نگاه می کردم ، چقدر ساده و شیک بود ، من هم اگر می خواستم حلقه بگیرم یکی همین شکلی می خرم !آه از نهادم برخاست ، و دستم را روی میز گذاشتم . فرنوش که همه ی ماجرا را تعریف کرده بود ، بلند شد و من سعی کردم حلقه را از انگشتم بکشم بیرون .

- نه ، بذار دستت باشه ، می خوام برم وضو بگیرم ، سر کلاس ازت می گیرم!

- خودت دادیا ! اگه گم و گور شد من جواب شوهرتو چی بدم ؟

فرنوش که رفت ، نغمه انگار هیچ وقفه ای بین حرفمان پیش نیامده گفت : به نظر من امتحانش ضرر نداره ، اگه می خوای بده من sms رو بنویسم ، یه چیزی بنویسم دل سنگ آب بشه ، به محضی که بفرستیش ، جواب که هیچی ، خودش پا میشه میاد اینجا ...

گوشیم زنگ خورد ، هردو با هم به آن نگاه کردیم : خودشه !

دست هایم می لرزیدند ، نغمه دکمه را زد و آن را نزدیک گوشم گرفت ، آب دهانم را قورت دادم : بله ؟

romangram.com | @romangram_com