#ارباب_دو_چهره_من_پارت_60


عروسی فوق العاده بود همه دیگه رفتن ساعت 3:58 بود فقط منو مسیح و مهیارو زن و بچش با رادوین و زن و بچه هاش و ارسین اینا خداحافظی کردن رادوین نشست و گفت:من میخوام امشب اینجا بخوابم همه تعجب کردن که مسیح گفت:بلند شو بلند شو نبینمت میخوام با زنم تنها باشم. رادوین:نچ امشب امکان نداره .که الین اومد کنارش و گفت:رادوینم بیا بریم بذاریم این دو غاز عشق کنار هم بخوابن و همبستر بشن.یکدفعه همه پوکیدیم از خنده که بالاخره رادوین بلند شد و رفت مسیح یه نگاه بهم کردو اومد طرفم و گفت:خب موندیم من و تو حالا باید چکار کنیم من فرار کردم و جیغ میزدم که بالاخره گرفتم .... بقیشمم ناموسی خودتون فکرای منحرف بکنین دیگه?...

من+تو=عشق❤ پس بمون برای همیشه اگه تو نباشی

من_تو=مرگ پس بمون کنارم

این بود عشق ما عشقی از نوع دشمنی عشقی که بعد چندسال بهم رسیدن عشقی که ارباب دوچهره فکر من بود.



romangram.com | @romangram_com