#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_73
چشام باز کردم ب اتاقی ک ی هفته هس محل زندگیمون شده نگاه کردم ...دورو برم نگاه کردم الهه نی ..خخ باز کجا رفت کرم بریزه ...
منم بلند شدم رفتم سمت دشووری ..بعد انجام عملیات ..
(فک منحرف نکنید عملیات منظورم همون دست وصورتما شستن بود)
ددی قلابی کلییی لباس واسمون گررفت ..اونم واس اینکه من والهه کلی غرزدیم ..
ی تاپ وشلوارک مشکی پوشیدم موهامم دم اسبی بستم ..
از اتاق اومدم بیرون سر خوردن از نردهای اینجا خییلی باحاله ..یک دو سه ...
+یووووووهوووووووووو
ددی قلابی :هوووی الهام چ مرگته میفتی مارو
+ببخیال ددی غلابی الهه کووش
سیاوان :الهه خانم تو زیرزمین پایینن
ددی غلابی:چیییییی؟؟؟؟؟اونجا چیکار میکنه ؟؟؟؟
سیاوان :ارباب ب حرفمون گوش نداد
ددی قلابی :لعععععنتیییییی
منم بیخیال از کنارشون رد شدم ی نگهبان چاقالو دم در بوددد ...
(کیسه بوکس من )
کیسه بوکس اخموی من ...
رنگش پرید منم شروع کردم مشت زدن ب شکمش خیییلیی حال میداد ..
خسته شدم از کنارش رد شدم داد زدممم الههه بیا حوصله ام سررفته ..
وقتی الهه رو دیدم بعد پشت سرشا نگاه کردم زدم زیرخنده ..
الهه همه ی کسایی روک این ددی غلابی زندونی کرده رو ازاد کرد وی توووپ ..والیبالم دستش ..
romangram.com | @romangram_com