#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_68


وقتی پدرام وقتی ب کانادا میره میبینه ک مادرس سالم وسلامته ...

تصمیم میگیره چن روز پیش مادرش بمونن ..

وب خدمتکارشون زهرا خانم میگن ک ب الهه والهام خبربدن..

زهراخانم وقتی ک میخواهد این خبر ب الهه والهام بده توسط نوچه های ارسام واریا کشته میشه?😐..

باند عقرب با مدارکهای جهلی تونسته پلیس رو نیز گمراه کنه ..

جون ادمها واس این باند هییییچ مهممم نییس ..

الهه الهام توچ وضعیتی ان ..؟؟؟

امیرعلی میتونه میتونه نجاتشون بده ..

مریم وپدارم میتونن ی میلیارد جور کنن ...

واس نجات زندگی دخترشون ..



پارت4⃣6⃣😰

الهام ******

وقتی داشتم با ددی جدید بحث میکردم ...حس کردم اوچشماش اتیش انتقام بود نفرت بود ...ولی نمیدونم خطرناک شد ..اون ارامشی ک با دیدنش بهم دس داد نداشت ..

توچشاش زل زده بودم ک گفت :دیگه اسمی از پدرومادرت نمیاری شیرفهم شد ..

شونه هام انداختم بالا وگفتم :اقای ددی هجده سال اونها مارو بزرگ کردن ..نمیتونم ی شبه فراموششون کنم ..

ددی جدید ?😐

دندوناش روهم سایید و چشاشم قرررمززز واتیشی شده ..

ولی برام مهم نیس ..

روب ددی جدید گفتم :بااجازه میخواهم بکپم رفتم تو اتاق رو در و محکم بستم ..

romangram.com | @romangram_com