#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_59
دستما رو چشمم گذاشتم و خواستم کش وقوسی ب بدنم بدم ک الهه جیغ زد: بخییه اتتتتتتتتتتت
اب دهنما قورت دادم وگفتم :خداروشکر گفتی بهم وگرن دوباره دردش شروع میشد..
پسره گفت خانم ها پیاده نمیشید ..
الهه :پیاده شو الهام دیگه؟؟
اخه راه برم درد میکنه ...
پسره در سمت منو باز کرد وگفت :بیا کمکت کنم بشینی رو ویلچیر
+وااوه دمت گرم ..اق جیگره ..
دستم گذاشتم رو دهنم ..
پسره تک خنده ایی کرد وگفت :خانم خوشگله پیاده شو ..
دستما وگرفت اروم پیاده شدم نشستم ویلچیر الهه اومد کنارمون ..
اووووف چ قصری.?😍😍😍.
**********
نشستیم تو سالن ...اینقد خوشگل بود نگوو ..
پسره رفت بالا ..
الهه:چقد خوشگله اینجا...
+اهوووم
درحال انالیز سالن بودیم ک چشمم خورد ب عکس خودمون ..من و الهه ..همون عکسی بود ک گذاشتیم تو ایسنا کلی لایک خورد ولی چرا اینجا تو این خونه بزرگ
الهه صدام کرده بود نشنیدم رد نگاهما گرفت ..
الهه:ال..ها..م ..ماییم
+نم..یدونم
romangram.com | @romangram_com