#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_57


رو ب پسره گفتم :اصلا امیرعلی کجااااس؟؟؟؟؟؟

پسره :امیرعلی یاجناب سرگرد نبویان ی ساعت پیش رفت خونه اشون ..بنده خداذخیلی خسته شده بود ..

شوک سوووم ...امیرعلی مگ پلیس بود ..

الهه :اینجا چ خبره اقا اصلا خود شما کی هستید ؟؟

اونم میفهمید ولی ن الان ب موقع اش..



پارت 5⃣5⃣💕

شخص مجهول

پسرجیگره*****

نزدیکای ی ماهه ک پدرام ومریم زیر نظر داریم ..شیادهای کلاه بردار..اونهام فک میکردن دیگه واسه همیشه میتونن باپول وبچه های یکی دیگه زندگی کنن نمیدونستن ک من ودایی ام و سرگرد نبویان خیلی وقته این دوتا دزد زیرنظر داریم وهمچنین کسایی ک اون زمان باعث وبانی این اتفاقات شدن ..سرگرد نبویان (امیرعلی)بی سروصدا اونها رو دستگیر کرد اما نمیدونم چطور خبررردار شدن لعنتی ها ک ب ویلای سرگرد تیراندازی کردن ..

حتیرفک کردن ب اینکع اون روزممکن بود الهام جون اشا از دس بده عصابماربهم میریزه بیچاره سرگرد چقد عذرخواهی کرد ک نتونسته خوب مواظب الهام باشه ..ولی خوب این دوتا وروجک خیییلی شیطونن ...

مث الان ک مجبورم کردن با لباس بیمارستان فرار کنیم ...ولی نمیدونن ک من خودم دکترشون بودم .....الهه پرید وسط فک کردنم از تو اینه جلو بهش نگاه کردم چشای قهویی اش حتی تو تاریکی ی برق خاصی داره ...با جیغ الهه ب خودم اومدم و ب جلو نگاه کردم زدم رو ترمز .

با این کارم ی مزدا 3سفید با سرعت از کنارمون رد شد

الهام :هییی خاک تومخت تازه از بیمارستان مرخص شدیم

اون یکی ادامه داد:نزدیک بود مارو بفرستی گوشه قبرستان ..

الهام :اصلاراینجا کجاست

الهه:داری مارو کجا میبری

الهام :نکنه ادم ربایی؟؟؟؟؟

+وااای ی دیقه دندون رو جیگر بزارید ..داریم میریم خونه ما ..

ی جیغغ کشیدن ک حس کردم پرده های گوشم پاره شد .

romangram.com | @romangram_com