#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_35


+پسرررره چلغووووررر

جفتمون ب تته پته 😰😰افتادیم وگفتیم

+چیزه چیززه

پیرخرفت گفت :تا ده دیقه پیش خوب زبون داشتید الان زبونتون موش خورده

من والهه زبونمون واسشون دراوردیم وگفتیم 😜😜نخیرم ایناهاش ببین

پیرخرفت زیرلب گفت :چ هماهنگم هستن واس ما ..

فک کرد من نشنیدم واس همین گفتم :ب شما چ شاید میتونیم هماهنگ باشیم ..

پیرخزفت دندوناش روهم سایید وگفت :من زبون تو رو کوتاه نکنم امیرعلی حکمت نیستم

+دفعه قبلم همینو گفتی ..نتونستی حالا چ اسمی برات بزارم 🤔🤔🤔

پیرخرفت چشماش تو حدقه گردوند🙄🙄🙄وگفت:دفعه قبل موقعیتش پیش نیومد ..

+اگه پیش میومد و نمیتونستی

پیر:اگه تونستم چی میگی

+انوقت دیگه بهت میگم اقای امیرعلییی حکمت

+شرط میبندی ؟؟

اگه شرط باختی قبول میکنی اسمت پیرخرفته ؟؟؟؟

پیرخرفت دندوناش روهم سایید وگفت :قبوله ولی ب همین خیال باش



پارت9⃣3⃣💞💕💞

الهه تمام مدتی ک الهام داشت با ببره کل مینداخت منو چلغور داشتیم بادهن باز نگاشون میکردیم ..

ی دفعه حرف الهام تو سرم اکو میشد شرط بندی،شرط بندی

romangram.com | @romangram_com