#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_11


مامان ک مث همیشه تحت تاثیر مظلومیت قرارگرفت

مامان:باشه دفعه اخرت باشه

نیشام خود ب خود شل شد

الهام :چشم مامان😍😍

مامان رفت سمت سالن رو مبل نشست و تی وی نگاه میکرد

مامان :بی بلا

رفتم کنارش نشستم وگفتم :مامانییی من و الهه بریم بیروون

مامان:شما ک تازه اومدید

الهام :خوو انوقت کتابخونه بودیم ازبس سرم تو کتابه همه رو ایکس و ایگری میبینم

مامان خندید وگفت باشه ..دخترگلم



پارت هجدهم💞

الهه

اخ چ خوابی بودی دهن دره حسابی کردم ..دستم گذاشتم جلوی دهنم ..

إ الی نخوابید..والا نمیدونم این الی بیشعور اینقد انرژي از کجامیاره نشستم رو تخت دستام مالیدم رو چشام ..بعدچشام باز کردم میز ارایش جلوی چشام اول تار شد چشام بستم بازکردم اها الان قشنگ معلومه خوو اتاق ما ی اتاق نسبتا بزرگه ی تخت دو نفره شیک ب رنگ سفیدوقهویی ی گوشه اتاق هس ک مال من والیه روبروی تخت میز ارایشمونه بغل میز ارایش کمد لباسامونه ..ی فرش گرد سفید هم وسط پهنه میمونه اون طرف اتاق ک کتابخونه و میز مطالعه ولب تاب و ی کاناپه قشنگ قهویی جا داده شده ..من و الی عاشق رنگ سفید قهویی ام ..واسه همین همه وسایل وتخت و دیوارا کلا سفید قهویی ان کلا ارامش خاصی بهم میده ..

******************

فک کنم الی داره میاد زود خودم انداختم رو تخت وچشام بستم مطمنم میخواهدکرم بریزه صب کن دارم واست چشام بسته حس میکنم الی نزدیک تخت شد ودستمال کاغذی و نزدیک دماغم اورد ک ی جیغ زدم اونم ترسید جیغ زد افتاد رو زمین

الهه:😂😂😂وای خدا

الهام :زهرمار بیشعور گاو چ مرگته جیغ میزنی ..

اخ واای کمرم شکست خدا..

romangram.com | @romangram_com