#آغوش_تو_پارت_77
رفتم سمتش و.جلوش وایسادم
-بگو می شنوم
نگام کرد
-پات خوب شد
-بگو گفتم
-هر چی ک بگم قبول؟!
-ن هر چی ک بتونم قبول
-می تونی
-بگو شرطتت رو
-دوست باشیم
ی نفس عمیق کشیدم...
-این همه دختر ترگل ورگل چ گیری دادی ب من؟
-محض تنوع
-تنوع بخوره تو سرت.. تجربه با تو بودن رو کردم.. بی خیال من شو. ک ن حوصله ی تو رو دارم ن اینکه ازت خوشم میاد
--اذیتت نمی کنم... اخلاقت اومده دستم
خندم گرفت
-نه بابا.. دیگه چی؟!
-برای تو هم ک بد نمیشه.... ی کمی تنوع داشته باش.. چیه این پسره ی الوات.. سرتاپاش پول دسته ی عینک من نمیشه
-سرتاپاشو خودش کار کرده خریده... توهم هر وقت کار کردی و.عرق ریختی بابت پول های مفتی ک خرج میکنی اینجوری واسه من کلاس بزار
-ب هر حال من شرطمو گفتم... خود دانی.. اینقدر دارم دور و.برم ک حبس کوتاهشو طولانی کنم.....
-غلط میکنی... چیکار ب این پسره داری؟!
--من کاریش نداشتم خودش الکی افتاد ب جونم...
از سر جاش بلند شد
-قبوله یا اون تو بمونه..؟!
-چشمامو بستم...
بمیری ابی تا از شررت خلاص شم... آدم قحط بود گرفتی زدیش
-برم... ؟!
چشمامو باز کردم و.نگاش کردم
-برو رضایت بده
-قبول؟
دستشو گرفت سمتم
-وسط کلانتری باهات دست بدم ک منکراتی بشی ؟!
خندید و دستش رو کشید..
-از همین اخلاق بامرامته ک خوشم میاد... ،باش تا برگردم
رفت سمت اتاق سروان... ی چیزی ب سرباز دم در گفت و وارد اتاق شد. نیم ساعتی طول کشید تا ابی رو آزاد کردن..
وقتی رو ب روم ایستاد سرتاپاشو برانداز کردم...
خوشم اومد ی خراش بر نداشته بود.. یعنی خاک تو سرت امیر علی با اون هیکل و ادعای ورزشکاریت از این کتک خوردی
-کی گفته بیای اینجا؟
ابی بود
-من گفتم.
برگشت سمت امیر علی..
-تو غلط کردی بهش گفتی بیاد اینجا... این ی مسئله مردونه بود بین خودم و خودت...
ابی هیچی ک نداشت ولی غیرتش زبون زد عالم بود... از همینش هم خوشم می اومد..
-ن دیگه.. ب خاطر نامزد خیالیت این بلا رو سر من آوردی
-خیالی پیالی چ صیغه ایه. خاطرشو ک میخوام یعنی نامزدمه.. ناموسمه.
امیر علی خندید...
-بدبخت فلک زده آدم حسابت نمیکنه؟!
-نکنه.. بازم خاطرش رو میخوام
-نوچ نوچ نوچ.. برات متاسفم.
امیر علی اومد سمت من و ادامه داد
-از این ب بعد دورش رو کامل خط،بکش چون مال خودمه
-گ.. وه اضافی نخور مرتیکه
...
romangram.com | @romangram_com