#آغوش_تو_پارت_52

اول صبحی زنگ زدی تهدید میکنی؟

-همین ک گفتم... از،این ب بعد هدفت اون پسره باشه..

اینو گفت و قطع کرد....

دیگه همینم مونده بود ک اون پسره ی بی شعور رو خر کنم..

ی نفس عمیق کشیدم و خودمو انداختم روی ت*خ*ت* ..



.....

برای پیدا کردن خونه هر جایی ک ب مغزم خطور میکرد. رو رفتم... مغزم در حال دوران بود و.عصبی از اینکه شب شده بود و.باز جایی رو.پیدا نکرده بودم...

خسته وکوفته روی نیمکت توی پارک ولو شدم.... ک گوشیم زنگ خورد... ب شماره نگاه کردم...

پوفی کردم وجواب دادم

-الو

-سلام فاطی جونم.. کجایی عزیزم ک خبری ازت نیست

صدای خنده می اومد

-کاری برام پیش اومده

-پاشو بیا بچه ها اومدن احوالتو می پرسن

احوالمو.می پرسن... والا تو اون جمع دوستانه همه با نگاه تاسف و.چندش ب آدم نگاه میکردن جز خود فهمیمه

-بیا فاطی حوصلمون سر رفته

دستمو مشت کردم

منو با دلقک اشتباه گرفته بودن

-قول نمیدم.. گیرم

بگو کجایی امیر علی رو بفرستم دنبالت

خندم گرفت.... صد سال میاد

-نمی خواد بابا من...

-امیر علی تو راهه میگم بیا دنبالت... مزاحم هم نیستی خیالت راحت....

گیر کردم... درست و غلط برام مشخص نبود و با گفتن اوکی تسلیم شدم....

آدرس پارک رو براش اس کردم و گوشیمو پرت کردم توی جیبم...

چشممو بستم...

خیلی خسته بودم... خوابم می اومد و این وسط فهیمه باز گیر داده بود

نمی دونم چقدر تو حال و هوای خودم بودم ک با بوق های پی در پی ی ماشین سکوت پارک شکسته شد.. شب بود و شلوغ....

سرم درد میکرد و این مزاحمت صوتی عصبی ترم کرده بود.....

ب دنبال صدا برگشتم...

خودش بود ک پارک رو گذاشته بود روی سرش

کولمو برداشتم و بی توجه ب نگاه هایی ک سمت ماشین متمرکز شده بود رفتم سمتش و درو باز کردم و.نشستم

هیچی نگفتم حتی نگاش هم نکردم فقط چشامو بستم و تکیه زدم ب صندلی..

منتظر بود فحشش بدم مطمئنم... ماشین رو روشن کرد و بدون اینکه جواب فحش هایی ک نثارش میشد رو بده پاشو گذاشت روی گاز....

پخش رو تا آخر بلند کرد و باز من بی حرکت چشمامو بسته بودم

فهمید بی فایده اس صداشو کم کرد....

خسته بودم... اونقدر خسته ک سریع خوابم برد

چشم ک باز میکنم نگاهم ب سقف سفید خیره میشه.. سرمو می چرخونم..

بیمارستان؟؟!

با زحمت صاف میشینم وب اطراف چشم می دوزم...

-دنبال چی می گردی؟

برمیگردم

امیر علی بود نشسته بود.روی صندلی و با گوشیش ور میرفت؟

-من چرا اینجام؟

پوزخند زد

-کی سر قرار قالت گذاشته بود؟

-مزخرف نگو! میگم بگو من چرا اینجام

از سر جاش بلند شد و کتش رو از روی صندلی برداشت

-غش کردی آوردما اینجا ب همین راحتی

-منم باور میکنم

سرشو بلند کرد و.نگام کرد..

-تو چی داری ک بخوام ب خاطرت دروغ بگم...


romangram.com | @romangram_com