#زحل_پارت_25

_ طلعت"نگام کرد و گفتم:"من...من می خوام برم سرخاک میای؟
_ توی این هفته حداقل سی بار رفتی قبرستون خسته نشدی؟
_ وقتی میرم اونجا انگار رفتم پیش خونواده ام"بغض گلومو محکم گرفته بود آروم گفتم":گاهی یادم نمیاد قیافه ی خواهرامو قیافه ی شوهرشو حس میکنم زیر دین هستم طلعت، یه حس بدی دارم هیچ خاطره ای این جا ندارم"به سرم اشاره کردم وگفتم":خیلی کمرنگند خیلی کمند...من ازاین همه تنهای میترسم
طلعت منو به آغوش کشید و گفت:ماکنارتیم، ما همه مثل همدیگه ایم ماهانسبت فامیلی داریم تو این روستا همه باهم فامیلند خیلی کم پیش میاد که یه غریبه بینمون باشه توتنهانیستی ما تنهات نمیذاریم، من آقاجون...همه جز حشمت حواست به اون باشه هنوز ندیدیش اما...به زودی با زندگی در این جا می شناسیش"اشکامو پاک کرد و گفت":برو زود بیا می خوام سفره بندازم."لبخندی زدم وتاخواستم راه بیفتم صدای دونفر اومد که مکالمه می کردند، یکی می گفت ودیگری سرزنش میکرد
_ آخه پسر چرا دوباره وام گرفتی؟
_ حاجی جون تو که دیدی پدر من، بارون اومد تموم محصولاتمو ویرون کرد.ای کاش بارون بود سیل بود مگه ندیدید، من این زمینو آباد نکنم چی بخورم درآمدم چی میشه؟من پول می خوام
_ شانس تو خیلی سرمایه داری همش هم بلا رو بلابرات نازل میشه.
حاجی چیکار کنم؟
_ باید دعا کنی برای بار دومه که بذر میکاری دوباره نزدیک برداشت سیل وتگرگ نزنه همه چیزبه باد بره، میدونی چه قدر وام گرفتی؟
_ چیکار کنم آقا؟باید تو این زمینه ی فلک زده یه چیزی می ریختم یانه.
_ تو اگر دوتا کارگر بگیری می تونند سریع برات جمع وجور کنند که اینطوری نشه
_ پولشو از کجا بیارم دلت خوش حاجی، کارگر پول میخواد.
_ قرض بگیر، این قدر اعتبار داری که بهت قرض بدن.
_ از کی بگیرم؟
_ از حشمت.
_ حشمت؟!!! اون پول دار...لااله الا الله حاجی بیخیال، من از اون مرتیکه بدم میاد.
_ مگه میخوای پولشو ندی، قرض میگیری سرسال که محصولاتتو فروختی پس می دی.
_ پس خودت باهاش حرف بزن حاجی جون نوکرتم می دونی که...
_ صدبار بهت میگم جوون یه ذره به اعصابت تسلط داشته باش صالح این عصبی بودن تو آخر کار دستت میده، آخه تو به کی رفتی که این قدر زود از کوره درمیری، نه آقات خدابیامرز اینطوری بود نه مادرت.
_ هرجوونی هم جای من باشه همینه، مگه من چندسالمه که این همه مصیبت سرم اومده هان خودت بگو حاجی جون.
_ لابد حکمتی تو کار بوده، که سیل زده.
_ آخرسه سال پشت سرهم؟هنوز قرض های سه سال گذشته روهم ندادم که امسال هم زد، امسال دیگه سند زمینو گرو گذاشتم.

romangram.com | @romangram_com