#یه_نفس_هوای_تو_پارت_99

- نه مزاحم نمی شم همین سوپر سر کوچه می رم.

رادین:

- نسترن خانم من نمی دونم چرا همیشه انقدر تعارف می کنید خواهش می کنم سوار شید.

عجب گیری داده بود باز رفتم سمت در عقب که مثل سری قبل صدام کرد:

- نسترن خانم جلو لطفاً.

با گفتن حرفش در جلو رو هم باز کرد منم تو رودربایستی موندم و رفتم جلو نشستم ولی یه کم معذب بودم از آینه بغل خودم رو دیدم حقش بود یه نیشگون از خودم می گرفتم که با این سر و وضع اومده بودم بیرون. قیافه ام که خسته و بی آرایش و تیپمم که افتضاح... واقعاً کهنه تر از این کاپشن نداشتم... کاپشنم کهنه نبود ولی اون لحظه به نظرم ضایع ترین لباسم بود.

سر کوچه کنار سوپر مارکت ایستاد.

رادین:

- همین جاست.

- بله ممنون منو رسوندید خداحافظ.

رادین:

- منتظر می مونم برسونمتون دم خونه.

- ممنون، دیگه خودم می رم.

romangram.com | @romangram_com