#یه_نفس_هوای_تو_پارت_75

وای نسترن این چه حرفی بود زدی الان پیش خودش فکر می کنه تو داری بهش تیکه میندازی... تو این فکر بودم که رنگ نگاه رادین مثل قبل خشک و مغرور شد و شیطنت چشماش رفت.

رادین:

- منظور؟

برای این که سوتیم رو درست کنم، گفتم:

- منظورم اینه که همین که منو رسوندید، یعنی متأسف بودید دیگه.

رادین:

- نه هیچ ربطی نداره هر کس دیگه ای هم جای شما بود همین کار رو می کردم.

ای نمیری که دو دقیقه مهربونیت دوام داره. اصلاً نسیم اخلاقش به این خانواده نمی خوره. دم در خونه پیادم کرد. ازش تشکر کردم. بی حوصله و زیر لب گفت:

- خواهش می کنم.

فکر کنم از این که برق چشماش رو تشخیص داده بودم دلخور شده بود.

****

- سلام سحر جونم، خوبی؟

سحر:

romangram.com | @romangram_com