#یه_نفس_هوای_تو_پارت_160
- نیاز به همراه ندارم از پس خودم برمیام.
رادین:
- بر منکرش لعنت... فقط من دو دقیقه قبل داشتم جیغ می زدم؟
دیگه واینستادم به حرفاش گوش بدم قدمام رو تند کردم و ازش جلو افتادم. از تمسخرش، از خندهاش ناراحت بودم. چرا موقعیتم رو درک نمی کرد. حتماً جلوش خیلی کوچیک و بی اهمیت بودم. اون سری براش مثل یه بچه بودم این سری یه ترسو... از خودم حرصم گرفت یه تکه چوب دیگه از رو زمین برداشتم و شروع کردم به شکستنش... خودش رو بهم رسوند.
رادین:
- چرا ناراحت شدی! شوخی کردم، ببخشید.
- شوخی خوبی نبود.
رادین:
- وایسا... منو نگاه کن.
- نمی خوام.
رادین:
- گفتم منو نگاه کن.
romangram.com | @romangram_com