#یه_نفس_هوای_تو_پارت_118
نسیم:
- برو تو هم هر چی می گم سوءاستفاده می کنی هی از خودت تعریف می کنی!
- نسیم متوجه شدی وقتی پسرا دور و بر من میان، چقدر دخترای فامیلتون حرص می خورند.
نسیم:
- ولشون کن بذار حرص بخورند.
بعد از بریدن کیک و باز کردن کادوها حاضر شدم و به بابا زنگ زدم بیاد دنبالم ساعت حدود 11:30 بود. از مادر و پدرش خداحافظی و تشکر کردم و همراه نسیم جلو در پذیرایی ایستاده بودیم و منتظر بودم بابا برسه.
نسیم:
- زود داری می ری فکر کنم تا ساعت یک جشن ادامه داشته باشه.
- نه دیگه بقیه دوستاتم رفتند.
همون لحظه پنج- شش تا پسر اومد طرفمون که دو سه تاشون همونایی بودند که خودشون رو به من معرفی کرده بودند... هرکدوم یه چیزی می گفتند.
محمد:
- دارید می رید پس قرعه کشی چی می شه!
romangram.com | @romangram_com