#یادگاری_سرخ_پارت_70

-اییییییش بگو دیگه.

ادامه داد:من وقتی شرایطم رو با اون مقایسه کردم دیدم امکان نداره.البته پگاه چیزی نمیدونه هاااا.چند بار منو با پگاه دیده بود تو محوطه دانشگاه بعدم م*س*تقیم با خودم صحبت کرد.

کمی اخم کردم و گفتم:تو چی گفتی؟چی جواب دادی بهش؟

نگاه مظلومانه ای کرد وو گفت:میخواستی چی جوابش بدم؟گفتم نه.

-متعجب گفتم:نه؟؟؟؟؟برای چی اخه؟

کلافه گفت:شیوا گیر نده دیگه.خودت که میدونی ما چقدر اختلاف با هم داریم.

سری به اطراف تکون دادم و گفتم:خیلی خری.

با چشمانی گشاد گفت:چی ؟

گفتم:هیچی عزیزم.میگم خریت کردی گفتی نه.میدونی چرا؟

-چرا؟

بخاطر اینکه دوسش داری وبخاطر دلایل مسخره پیشنهادش رو رد کردی.

با اخم گفت:کدوم دلیل مسخره؟اصلنم مسخره نیس.

نفسی کشیدم و به روبه رو خیره شدم و گفتم:مگه منو حامد در سطح هم بودیم؟ولی وقتی ...به سمتش برگشتم و گفتم:

وقتی بهم علاقه دارین که نباید با این دلایل از هم فاصله بگیرین.میدونم چی میگی.درکت میکنم.خودمم به این موضوع فکر میکردم.ولی کم کم اهمیتش برام کم شد.ببین غزل یه چیز خیلی مهمه.

نگاه غمزدش رو دیدم و گفتم:مهم اینه که اون تو رو میخواد.با تمام شرایطی که داری.وقتی اون مشکلی نداره توی ابله چرا مشکل میسازی اخه؟

عصبی گفت:ابله خودتی.بعدم با صدایی اروم گفت:خیلی به این چیزا فکر کردماااا.ولی نتیجه نداد.

یکم مهربون شدم و گفتم:خب عزیز من نتیجه وقتی میده که تو بخوای.اگر تو بخوای مطمئن باش که نتیجه میده.ببین درسته موقعیت خانواده ها نسبت به هم مهمه ولی تو موقعیت خیلی بدی نداری که اینجوری برخورد میکنی تازه اگر نسبت به اونا داشته باشی مهم طرف مقابلته که پذیرفته شرایطتت رو.یکم لحنم ر شوخ کردم و گفتم:

چند بار این بگم؟نفهم جان بفهم دیگه.

romangram.com | @romangram_com