#یادگاری_سرخ_پارت_2





شدم همون شیوای قبل وجدی گفتم:من گفتم شرمنده ام وعجله داشتم.

درجوابم گفت بله دیگه ماهم از بتون بودیم خوردین به ما احساس نکردیم.لبخند کجی کنج لبام نشوندم وگفتم:فک نکنم بدن بتونی داشتم که خدااااااایی نکرده اسیبی به شما برسونم.خدایی نکرده روبالحن خاصی گفتم.

نزدیکم شد.خدایا چرا نزدیکم میشه احساس سنگینی میکنم وبه قلبم فشار میاد.در حال رد شدن از کنارم بود که مقابل شونه هام ایستاد ویه لبخند روبا تکون دادن سرش نثارم کردم.چشامو به رفتنش دوختم.به حال خودم رسیدم وبه عجله به سمت خروجی راهر رفتم.به درخروجی رسیدم که غزل گفت:

-وایسا بابا.اومدم.

با غرغر وعصابنیت بهش گفتم:همش تقصیر تو بود.وگرنه نه به کسی میخورم نه وقتم تلف میشد.غزل متعجب گفت:

بیا وخوبی کن.بیچاره اگه من نبودم که جلسه دیگه میفتادی امتحانو.دستم بشکنه دیگه.

با تاسف گفتم:شرمنده.این پسره از خودراضی بدجوری با نگاش مسخرم کرد.

غزل گفت:بابا برو خداروشکر کن خطر از بیخ گوشمون گذشت.-

-چرا؟

-نمیشناسی اینو؟با این جوابایی که تو به این دادی خوب بود چیزی بهت نگفت ورد شد.نگا که خوبه.

مثلا باید چکار میکرد؟با یه لحن خاصی اداش دراورد وصدام رو مردونه کردم:خانم شرمندگی فایده ای نداره باید معذرت خواهی درسی کنین.اااااایش با اون لبخند مسخرش.

غزل گفت:حیف که عوض شده اگه اون پوریای قبل بود که بیشتر از این صدات رودرمیاورد.

مگه تو میشناسیش؟

حالت خوبه؟کیه نشناسه اینو؟پوریا کیانفر رو همه میشناسنش.

پس چرا من اسمشو نشنیدم؟

خانم محترم شما الان بعد از یک سال وچند ماه اومدین دانشگاه.در ضمن ایشون سال اخر داروسازی هستن.وقتی تو دانشگاه قبول شدی ایشون تموم میشدن دیگه.اگه میبینی اینجاس بخاطر اینه که درست همون موقع که تو درگیربیماری حامد بودی ایشون بخاطر بیماریش تو بیمارستان بود.فک کنم تقریبا 6 ماه بعد از مرگ حامد اومد دانشگاه تا چند ترم باقی مونده روتموم کنه.البته الان دیگه تمومه نمیدونم برای چی اومده..تازه به این چیزا هم اهمیت نمیدی افراد مشهور روبشناسی.

romangram.com | @romangram_com