#یاهیشکی_یاتو_پارت_90


نشست و رفتم براش شربت آوردم. کمی خورد و گفتم بیا بریم بالا اتاقمو ببین. اونم قبول کرد و با هم به طبقه ی بالا رفتیم. وارد اتاق شدم و درو هم بستم.

گیسو- اتاقه قشنگی داری

پرهام- واقعا؟؟؟

گیسو- آره خیلی خوشم اومد.

پرهام- مانتوتو در بیار راحت باش.

گیسو- راحتم مرسی.

دیگه اصراری نکردم لبه ی تختم نشست و منم کنارش نشستم. آهی کشید و با چشمای اشکی بهم خیره شد.

پرهام- میشه گریه نکنی؟؟؟ یه امروزمونو خراب نکن

گیسو- دسته خودم نیست. نمیتونم جلوشونو بگیرم.

بغلش کردم و سرشو گذاشت روی سینم و آروم اشک ریخت.

گیسو- من اونجا دووم نمیارم . میمیرم

پرهام- توکه دیروز ازم قول گرفتی که منتظر بمونم تا برگردی

گیسو- ـــــــــــ

پرهام- بس کن خواهش میکنم.

romangram.com | @romangram_com