رمان یاهیشکی یاتو

#یاهیشکی_یاتو_پارت_62


از شنیدن اسمم کوپ کردم همه داشتن تشویق میکردن و آرشام به طرفم اومد

پرهام- آرشام این چه کاری بود؟؟ من آمادگیشو ندارم

پریا- پاشو پاشو خودتولوس نکن

پرهام- ولی من گیتارمونیاوردم.

آرشام- اون که چیزی نیست. حله تو فقط پاشو بیا ناز نکن

با اصرارشون بلند شدم . کتم رو در آوردم و دادم به پریا تا راحت باشم. آرشام منو به طرفه جایی که کادو هارو باز کرده بودن برد و یه صندلی برام گذاشت و نشستم و یه گیتار به دستم داد. کوکش کردم و دیدم که گیسو رفت کناره پریا نشست. همه ساکت بودن و منتظر که من تو چشمای اشکی گیسوخیره شدم و آروم شروع کردم...

چی باعث شده چشمات اشکی بشه

چی تونسته بغضه تو رو بشکنه عشق من

تموم خوشی های من ماله تو

تمامه غمای تو سهم منه عشق من

چی باعث شده اینجوری دلخوری

چی میخوای بگی حرفاتومیخوری عشق من

چی باعث شده خسته ای از همه

توحرفات یه دنیا غمو ماتمه عشق من

romangram.com | @romangram_com