#یاهیشکی_یاتو_پارت_54
پرهام- از گلوم پایین نمیره. کاش نمیرفتی
گیسو- نمیشه. باور کن خودمم راضی نیستم ولی باید برم بابام کاری داره که پشته تلفن در موردش حرف نمیزنه. خب منم دلم برات تنگ میشه دیوونه. حالا هم بخور. نخوری منم نمیخورم.
مجبوری نگاهی به پیتزای رو به روم کردم و یه تیکه برداشتم. به زور چند تکه خوردم و بعد شام باهم رفتیم فروشگاه تا گیسو برای پدر و مادرش سوغاتی بخره. یک پیراهن شیک برای پدرش خرید و یک روسری گرون قیمت هم برای مادرش خرید که من نذاشتم دست توی جیبش کنه و خودم حساب کردم. از دستم ناراحت شد و نمیذاشت ولی مجبور شد که قبول کنه. از جلوی یه مانتو فروشی رد میشدیم که یک مانتو چشممو گرفت کوتاه بود و رنگش هم مشکی بود. و کمربند طلایی رنگی داشت و سر شانه و آستینهاشم با کارشده ی طلایی تزیین شده بودن و خیلی شیک بود. از گیسو خواستم که پروش کنه.
گیسو- پرهام بیخیال شومن کلی مانتو دارم
پرهام- گیسو جان من از این مانتو خوشم اومده.میخوام برات عیدی بخرم.
خلاصه به اصرار من پرو کرد و صدام کرد.وقتی دیدمش بهش خیره شدم. این مانتو تو اندامه محشرش می درخشید. اینقدر بهش می اومد که نمیتونستم چشم ازش بردارم.
گیسو- آهای آقاهه چشت درآد
پرهاتم- محشره. خیلی بهت می آد
گیسو- آره سلیقت خیلی خوبه
پرهام- خب معلومه اگه سلیقم خوب نبود الان تو پیشم نبودی خانومم.
خندید و درو بست منم پول مانتو روحساب کردم و وقتی اومد بیرون فروشنده مانتو روتوی نایلکس گذاشت و از مغازه اومدیم بیرون.
پرهام- خب کجا بریم؟
گیسو- نمیدونم هرجا که توبگی
پرهام- پس بریم یه دوری بزنیم.
romangram.com | @romangram_com