#یاهیشکی_یاتو_پارت_53


گیسو- پرهام یه چیزهایی هست که الان نمیتونم بهت بگم باور کن واسم خیلی عزیزی من واقعا دوستت دارم.نمیخوام از دستت بدم

پرهام- پس دلیله این حرفات چیه؟

گیسو- شاید یه روزی بهت گفتم.. ازم ناراحت نباش. حالا که فعلا باهمیم

پرهام- داغونم کردی. اگه تو بری منم دنبالت میام. من نمیتونم دوریتو تحمل کنم

گیسو- تو اینکارونمیکنی

پرهام- چرا؟

گیسو- اصلا فراموشش کن من نباید بهت میگفتم.

پرهام- نمیتونم

گیسو- من میرم بخوابم. کاری نداری؟

پرهام- نه شب خوش

گیسو- شب بخیر.

نمیدونم چرا اینقدر دلم شور می زد همش فکر میکردم گیسو رو از دست میدم. احساسم بهم میگفت میره و دیگه بر نمیگرده.

تعطیلات نزدیک بودن و من روز به روز ناراحت تر میشدم.گیسو برای تعطیلات به تبریز میرفت و چطوری ده روز دوریشو تحمل میکردم شبی که قرار بود فردا عازم بشه با هم شام رو بیرون بودیم. به اصراره گیسو به فست فود رفتیم وپیتزا سفارش دادیم پیتزا رو آوردن و گیسو مشغول شد ولی من...

گیسو- چرا نمیخوری؟؟؟

romangram.com | @romangram_com