#یاهیشکی_یاتو_پارت_50
پرهام- آخیش چه خبر بابا از شرکت. کارها خوب پیش میره؟
بابا- خدارو شکر. شما که دیگه اونطرفا نمیای
پرهام- شما که میدونین سرگرم درسهامم
بابا- باشه بابا. درس از همه چی مهمتره
پرهام- نوکرتم
بعد از خوردن شام به اتاقم رفتم و چند دقیقه ی بعد پریا وارد اتاقم شد و دستشو به کمرش زد و گفت:
پریا- چی شده کبکت خروس میخونه؟ توضیح بده.
پرهام- امروز بله رو از گیسو گرفتم
پریا- واقعا؟؟؟ گفت دوستت داره؟
پرهام- آره گفت. ولی ناراحت بود
پریا- حتما به خاطره خانوادشه. اگه زنه تو بشه خیلی ازشون دور میشه.
پرهام- خداکنه همین باشه.
پریا- خب دیگه من رفتم شب بخیر
پریا رفت و باز هم من موندمو هزار تا فکر و خیال. واسم اس ام اس اومد. گوشی رو برداشتم و اس رو باز کردم. گیسو بود
romangram.com | @romangram_com