#یاهیشکی_یاتو_پارت_2




یا هیشکی یا تو...

فصل اول

با صدای آلارم گوشیم ازخوابه ناز بیدار شدم.امروز باید برای انتخاب واحد به دانشگاه میرفتم. بالاخره آرزوم برآورده شده بود و میخواستم وارده دانشگاه بشم. بعد از گرفتن دیپلم به اصرار پدرو مادرم به سربازی رفته بودمو بعد از به اتمام رسوندن دورانه خدمتم توکنکور شرکت کرده بود و بر خلافه تصورم تودانشگاه تهران و رشته مورد علاقم دندانپزشکی قبول شده بودم.

از روی تختخوابم بلند شدم وتوی آینه یه نگاه به خودم انداختم. وای چه قیافه ای. هر کس منو با این قیافه ببینه کفاره دادن براش واجب میشه.خودمو انداختم توی حمومو یه دوش گرفتمو اومدم بیرون. از توی کمد یه شلوار جین مشکی و یه پیرهن آستین کوتاهه چهارخونه که خاکستری و مشکی بود انتخاب کردم وپوشیدم. موهاموهم سشوار کشیدم.بعد از اصلاح خوش بوموهم به صورتم زدم وبا ادکلن مارک یه دوش گرفتم. یکم ازخودم تعریف کنم. همه که میگن خوشگل خوش تیپ وورزشکار. ولی خب یکمم بزرگش میکنن. قدم بلنده وهیکلی چهارشونه و ورزشکاری دارم موهای مشکیه کوتاهیهم دارم که همیشه به سمته بالا حالتشون میدم. چشموابروم هم مشکیه با بینی که همه فکرمیکنن عمل کردم ولی اینطورنیس وخدادادی کوچیه وبه بینی مادرم رفته. ودرکل خوش قیافه ام. البته تعریف از خود نباشه..

ای بابا بکن چشمتو از آینه دیرت شد پسر. ساعته مارکم رو به دستم بستم وسوییچ ماشینم که کادوی قبولی دانشگاه از طرفه پدرم بود روبرداشتم واز اتاق زدم بیرون واز پله ها اومدم پایین. به آشپز خونه که رسیدم بوی نون بربری تازه اشتهاموبازکرد وبا اینکه دیر هم شده بود ولی ترجیح دادم دو سه لقمه بزنم و برم. وارد آشپزخونه شدم مامان درحال دم کردن چای بود..

پرهام- سلام صبح بخیر.

مامان- سلام صبحتوهم بخیر.

پرهام- به به چه بویی. کی خریده نونه تازه رو؟

مامان- همیشه کی میخره؟

پرهام- مهری جون؟ قربونه دستش خودش کو؟

مامان- رفت لباسشوعوض کنه بیاد. بیا صبحونتو بخور دیرت نشه.

پرهام- ممنون.

چند تا لقمه کره ومربا با نون تازه خوردم و داشتم چای روداغ داغ سر میکشیدم که مهری جون وارد آشپزخونه شد.

romangram.com | @romangram_com